در سلسله بحث هایی که در خصوص مهارت و چیره دستی ایرانیان و علم و دانش ایشان در سنه های قدیم که امثال ابوعلی سینای دانشمند را در دامان خود پرورش داده اند و تازه آنهم از پس مانده های علم و دانشی بود که موبدان موبد و مغ ها از زرتشت بزرگ به امانت داشته که زرتشت هم از ایزد و یا همان اهورامزدا گرفته است همانا علمی است که به امروزه به آن ژنتیک و مهندسی ژنتیک هم میگویند که ساده ترین آن پیوند زدن درختان و گیاهان به هم است که فرضا شما روی درخت آلبالو هلو هم داشته باشی و یا در کنار بوته خیار هندوانه هم سبز شود که امروزه به وفور در همه جا میبینیم.
اما ایرانیان در ازمنه قدیم همانطور که گفته شد در علم ژنتیک پیشرفتهای بسیار زیادی کرده بودند و اگر حمله اعراب نبود و آن آتش سوزی کتابخانه های بزرگ ایرانیان مطمئنا آوازه این علم و دانش بقدری فراگیر و جهانی شده بود که دیگر جای هیچ شک و شبهه ای برای بشریت باقی نمی ماند که ایرانیان پیشرو در علم و دانش جهان بشریت می باشند.
در همان سالها ایرانیان متوجه شدند در کوهپایه های رشته کوه البرز میمونها به فراوانی و با کثرت زیاد یافت میگردند و بسیار حرکاتی شبیه انسان دارند و درعین زیبایی و حرکات مضحک متاسفانه بنوعی آفت مزارع تبدیل شده اند چون رو به کثرت گذاشته و حاصل مزارع را میخورند ، دانشمند ان و موبدان دربار شاهان ایرانی دست بدامان زرتشت شده و از وی راه چاره ای خواستند. و البته زرتشت در خلوت با اهورامزدا و یزدان پاک به شور و غور و مشورت نشست و بعد 41 روز که در آتشکده بلخ مشغول دعا و نیایش بود راه چاره را با خود بهمراه آورد و به دانشمندان دربار پهلوی داد (البته منظور شاهان ایرانی است)
دانشمندان با توجه به علوم آنزمان و دستوراتی که از طرف زرتشت داده شده بود اولین مهندسی علمی پزشکی ژنتیک جهان را کلید زدند و آنهم تغییر ژنهای میمونهای کوهپایه های البرز بود که این میمونها را از شکل میمون به انسان تبدیل کند ، البته در ابتدا کار به این آسانی نبود و با تمرین و ممارست و در تولد های بعدی میمونها رفته رفته به شکل آدم ها درآمدند ، راه افتادند ، حرف زدند ، اما هنوز همان خلق و خوی وحشی خود را داشتند ، اما دیگر میشد از آنها بعنوان برده استفاده کرد و در کارها ی روزمره از ایشان استفاده نمود.
این آدم نماها با چشمهای بادامی ، صورت گرد ، قد های کوتاه ، پوستی کم رنگ ، و عموما کم مو از آب درآمدند و یادگیری زبان برای آنها بسیار سخت و مشکل بود و نقاشی کردن بجای استفاده از حروف برایشان راحت تر بود و ایرانیان به آنها خط تصویری را آموختند.
محل اصلی این میمونهای آدم نما در کوهپایه های البرز را نامی بسیار با مسمی نهادند که "ژا" برگرفته از علم ژنتیک که در آنزمان به آن ژاناتیک میگفتند و "پن" که مخفف نام شامپانزه بوده است و "سر" که همان منظور سر آدمیزاد میباشد و "بندان" که درحقیقت چون بصورت برده از این موجودات استفاده میشده و لذا مانند آنکه در بند بوده اند و به آن منطقه میگفتند "ژاپن سربندان"
رفته رفته تعداد این میمونهای آدم نما بسیار زیاد شد بطوریکه ایرانیان به وحشت افتادند مباد این میمونها روزی مانند روباتها سر به قیام بزنند و سبب بروز جنگ و خونریزی شوند و از آنجائیکه ایرانیان اصولا آزاده بودند و از جنگ و خونریزی پرهیز میکردند، لذا در دریاهای دور منطقه ای امن و جزیره ای آرام و مناسب برایشان پیدا کردند و همه را به آنجا فرستادند. و نام آن جزیره را ژاپن نهادند.
بعد از حمله اعراب از آنجائیکه اعراب حرف "ژ" و "پ" نداشتند اسم آن منطقه به جابن سربندان تغییر پیدا کرد و تبدیل به منطقه ای یلاقی و خوش اب و هوا گردید.
با کلید زدن برروی لینک زیر عکسهای هوایی گرفته شده در ازمنه قدیم و روزگار فعلی این منطقه را خواهید دید.
" کتاب ایرانیان پیشگام در علوم ، پروفسور روده شوروفسکی ، استاد دانشکده تاریخ شناسی دانشگاه سنت پیترز بورگ ، نوبت چاپ 186 ، انتشارات میخ"
No comments:
Post a Comment