Tuesday, December 28, 2010

آدم برفی

برف که میاد دوست داری بری توی حیاط آدم برفی درست کنی
الآن دیگه فصل آدم برفی درست کردن و گوله برف پرت کردن به هم دیگه است
بگذریم که آسمون هم با مردم این شهر قهر کرده و فقط سوز سرما رو مهمان خانه ها و چراغهای بی فروغشون کرده و از برف خبری نیست
یادش بخیر قدیمها زمستونها از برف فقط آدم برفی نمی ساختیم بلکه سرسره برفی از کوه برفهایی که همسایه ها از پشت بامهاشون میریختن توی خیابونها میساختیم و عصرها که از مدرسه میومدیم اینقدر بازی میکردیم که خیس و آبچکون بودیم و سرخ از سرما با دستهای بدون دستکش و دعوای مادرامون
سوز سرما هم با همون بخاری نفتی ها (البته ما علاء الدین داشتیم) چه لذتی داشت وقتی دستتو میذاشتی روی گرمای شعله اش تا چند لحظه داغیشو حس نمیکردی و بعد گز گز سرما که میرفت سر انگشتامون و برقی می جهید بیرون و چای داغ دبش
خوبیش این بود که تا اسفند ماه و گرم شدن هوا هنوز هم برفها توی کوچه ها ولو بود و هنوز هم میشد دید که بعضی ها سر می خورن و می افتن زمین و آخرای خونه تکونی کم کم برفها آب میشدن
چه بارونایی میومد اونموقع ها یادمه تمام آبان و آذر تهران بارونی بود و خیس و من چه حالی میکردم با کلاه بافتنی زیر بارون
خدا بیامرزه اون روزا رو ظاهرا قهر کردن و رفتن از پیش ما
شاید با آخرین کوچ پرستوها چون مدتی است که در تهران من پرستو و چلچله نمی بینم همین چند تا کبوتری هم که مونده دارند کم کم ریق رحمت را سر میکشند و میرند
فقط کلاغها موندن که اگر ادامه پیدا کنه کلاغها هم خواهند رفت و کلاغهای دو پا باقی میمانند و بس
خدا خودش بخیر کنه
آمین

No comments: